حاج ابراهیم کلانتر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
حاج ابراهیم کلانتر
Hajji Ebrahim Shirazi, late 18th century
حاجی ابراهیم شیرازی، اواخر قرن هجدهم
وزیر اعظم
دوره مسئولیت
۱۷۹۵ – ۱۵ آوریل ۱۸۰۱
پادشاهآقامحمدخان قاجار (حک. ۱۷۸۹–۱۷۹۷)
فتحعلی‌شاه (حک. ۱۷۹۷–۱۸۳۴)
پیش ازمیرزا شفیع مازندرانی
کلانتر شیراز
دوره مسئولیت
۱۷۸۵ – ۱۷۹۵
پادشاهجعفرخان زند (حک. ۱۷۸۵–۱۷۸۹)
لطفعلی‌خان زند (حک. ۱۷۸۹–۱۷۹۴)
آقامحمدخان قاجار (حک. ۱۷۸۹–۱۷۹۷)
اطلاعات شخصی
زاده۱۷۴۵ م
۱۱۵۸ ه‍.ق
شیراز، ایران
درگذشته۱۸۰۱ م
۱۲۱۵ یا ۱۲۱۶ ه‍.ق
طالقان، ایران
فرزندان۵، شامل علی‌اکبر قوام‌الملک شیرازی
خویشاوندانخاندان قوام
دینببینید

حاج ابراهیم کلانتر (۱۱۵۸ ه‍.ق / ۱۷۴۵ م – ۱۲۱۵ یا ۱۲۱۶ ه‍.ق / ۱۸۰۱ م) که با عنوان افتخاری اعتمادالدوله نیز مشهور است، دولتمرد ایرانی بود که به‌عنوان کلانتر (شهردار) شیراز طی اواخر دورهٔ زندیه و سپس به‌عنوان نخستین وزیر اعظم ایران قاجاری فعالیت کرد.

ابراهیم لقب پدرش، کدخدای محلهٔ بالا کفت شیراز، را به ارث برد و بعدها کدخداباشی تمام مناطق شهر در مجاور بالا کفت شد. در سال ۱۷۸۱، علیمرادخان زند شیراز را تصرف کرد؛ او برای منع شورش، همهٔ کدخداها از جمله حاج ابراهیم را عزل کرد و آن‌ها را به اصفهان فرستاد و ۴۰ هزار تومان جریمه‌شان کرد. ابراهیم برای بازپس‌گیری سمت‌هایش، به جعفرخان زند در تصرف شیراز در سال ۱۷۸۵ کمک کرد و شاه جدید او را کلانتر شیراز منصوب کرد. هنگامی که جعفر در سال ۱۷۸۹ در کاخ خود ترور شد، ابراهیم با دستگیری صیدمرادخان زند طرف پسر جعفر، یعنی لطفعلی‌خان زند را گرفت و او را پادشاه اعلام کرد. پس از اختلافی با لطفعلی‌خان در سال ۱۷۹۰، ابراهیم تغییر موضع داد و با آقامحمدخان قاجار بیعت کرد.

در سال ۱۷۹۱ که لطفعلی‌خان به کرمان لشکرکشی کرد، ابراهیم کنترل شیراز را به دست گرفت و دستور دستگیری همه سرداران زند را صادر کرد. لطفعلی‌خان کارزار خود را رها کرد و بازگشت؛ او به جنوب فارس رفت که آن‌جا با نیروهای ابراهیم درگیر و منجر به شکست شد، سپس به سمت کازرون رفت و آن‌جا اردو زد. ابراهیم از آقامحمدخان که در آن زمان در حال فتح آذربایجان بود، کمک خواست. آقامحمدخان به شیراز رفت و ابراهیم را به‌عنوان حاکم این ولایت منصوب کرد. در سال ۱۷۹۲، لطفعلی‌خان بار دیگر برای تصرف شیراز وارد نبرد شد اما شکست خورد و به طبس گریخت.

در سال ۱۷۹۴، لطفعلی‌خان دستگیر و کشته، آقامحمدخان شاه جدید ایران و ابراهیم وزیر اعظم او شد. ابراهیم در این زمان به امور داخلی و اداری مشغول شد و از مشاوران مهم آقامحمدخان بود. در سال ۱۷۹۵، ابراهیم پیشنهاد برگزاری مراسم تاج‌گذاری را برای محمدخان کرد که در آن او تاج پادشاهی را بر سر شاه گذاشت. ابراهیم در زمان ترور آقامحمدخان در شوشی حضور داشت. او به سرعت به تهران بازگشت و فتحعلی، برادرزاده شاه فقید، را به‌عنوان شاه جدید معرفی کرد و از جنگ داخلی جلوگیری کرد. ابراهیم تا سال ۱۸۰۱ وزیر اعظم بود تا اینکه به دستور فتحعلی‌شاه که از موقعیت قدرتمند ابراهیم می‌ترسید کشته شد. اکثر اعضای خانواده ابراهیم، به استثنای یکی از پسرانش علی‌اکبر و دخترش ماهبانو خانم نیز در پی آن کشته شدند. نوادگان ابراهیم بعدها خاندان قوام را تشکیل دادند که در میانه تا پایان دورهٔ قاجار تأثیرگذار شدند. برخی از نوادگان او مانند ابوالحسن شیرازی نقش‌های مهمی داشتند و در دربار قدرتمند بودند.

نقش حاج ابراهیم کلانتر در پایان دادنِ جنگ جانشینی کریم‌خان زند و انتقال قدرت از زندیه به قاجار، و نیز بر تخت نشستن چهار پادشاه، او را به‌عنوان یک شاه‌نشان مطرح کرد. این موضوع باعث شد که از او به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین سیاستمداران تاریخ ایران مدرن یاد شود.

زندگی و آغاز کار[ویرایش]

محمدابراهیم، سومین پسر حاج محمدهاشم شیرازی (کدخدای محلهٔ بالا کفت و بعدها کدخداباشیِ پنج محلهٔ حیدری‌نشین شیراز) بود. خانوادهٔ او که به «هاشمیه» شهرت داشتند، از بازرگانان توانگر شیراز بودند، در استان فارس املاک داشتند و در مدیریت شهر نیز دخیل بودند. اصل و نسب مادری او ظاهراً به قوام‌الدین حسن (وزیر سلسلهٔ آل مظفر در قرن ۱۴ میلادی) می‌رسید که نام خاندان ذی‌نفوذ قوام‌الملک نیز از او گرفته شده‌است. گفته‌اند که اصل و نسب پدری ابراهیم کلانتر به یهودیان می‌رسد اما این ادعا تاکنون اثبات نشده‌است.[۱]

درس‌آموزی ابراهیم در زمینهٔ مدیریت شهر و ورود او به سیاست‌های پیچیدهٔ شیراز، در سال‌های پایانی پادشاهی کریم‌خان زند شروع شد. در این دوران، کریم‌خان دست اعیان شهرنشین پایتخت زندیه را از امور کوتاه کرده بود اما پایگاه اقتصادی یا شبکهٔ اجتماعی آنها را نابود نکرده بود.[۱]

محمدهاشم (پدر ابراهیم) در سال ۱۱۶۰ هـ.ق. به اتهام بی‌نظمی مالی توسط نادرشاه مجازات شده و یک چشم خود را از دست داده بود. این موضوع بی تردید همواره به پسر او، ابراهیم، یادآوری می‌کرده که اعیان، تا چه حد در مقابل سرداران جنگاور در دوران پساصفوی، آسیب‌پذیر هستند. ابراهیم، سمت کدخداباشی محلات حیدری‌نشین شیراز را از پدرش به ارث برد و به متحد نزدیک کلانتر شیراز، میرزا محمد کلانتر، تبدیل شد. میرزا محمد کلانتر مربی و چهره‌ای تأثیرگذار در شکل‌دادن به آیندهٔ سیاسی ابراهیمِ جوان بود. ابراهیم همچنین از نزدیک شاهد نحوهٔ ادارهٔ امور، تحت نظر و حمایت نخبگان باقیمانده از دوران صفوی بود از جمله میرزا محمدحسین وفای فراهانی، رئیس خاندان فراهانی، که بعدها با عنوان قائم‌مقام (خاندان قائم‌مقام فراهانی) شناخته شدند.[۱]

در دورهٔ انتقالی پس از مرگ کریم‌خان (۱۱۹۳ هـ.ق. / ۱۷۷۹ م)، نزاع مرگبار شاهزادگان و رؤسای خاندان زند بر سر تصاحب تاج و تخت، و پیشروی بی‌امان آقامحمدخان قاجار برای به‌دست‌گرفتن کنترل استان‌های جنوبی، تضعیف حکمرانی زند را سرعت بخشید. برای مقامات سرسخت و مقاوم شهر شیراز مانند ابراهیم، این یک فرصت جدید برای اعمال خودمختاری بیشتر بود و از سوی دیگر وظیفهٔ دشوار دفاع از شهر را بر آنها تحمیل می‌کرد، آن‌هم در شرایطی که شهر دستخوش تفرقهٔ شدید بود و جنگجویان قبایل نیز با یکدیگر درگیری داشتند. زندگانی و کارنامهٔ ابراهیم تا حد بسیار زیادی در دشواری‌ها و پیچیدگی‌های همین دوره شکل گرفت و یک حس قوی سودجویی و فرصت‌طلبی ماکیاولیایی را در او ایجاد کرد.[۱] بین سال ۱۱۹۳ تا ۱۱۹۶، اعیان شیراز به سرکردگی کلانتر شهر و مباشران او از جمله ابراهیم، ابتدا تصمیم گرفتند با زیاده‌روی‌های زکی‌خان زند مقابله کنند. زکی‌خان، برادر ناتنی کریم‌خان زند بود که علیرغم برتخت‌نشستن ابوالفتح‌خان زند (پسر و جانشین کریم‌خان)، قدرت اصلی را او به دست داشت. اعیان شیراز برای خلاصی از ظلم و جور زکی‌خان، حمایت خود را از او گرفته و به صادق‌خان زند (برادر دیگر کریم‌خان) روی آوردند. صادق‌خان با کمک سربازان سرکیسی غالب و به‌عنوان نائب‌السلطنهٔ جدید ابوالفتح‌خان تعیین گردید. برخی اعیان شهر که از ستم و بیعرضگی صادق‌خان و چرخهٔ مداوم خون و خونریزی و آشوب به تنگ آمده بودند، ادعای پادشاهی علیمرادخان زند را پذیرفتند. علیمرادخان در صفر سال ۱۱۹۶ هـ.ق. پس از ۹ ماه محاصره و کشتار، شیراز را فتح کرد.[۱]

علیمرادخان که می‌دانست مقامات حکومتی شهر تا چه حد تاثیرگذارند، فوراً به میرزا محمد کلانتر و اعوان او از جمله ابراهیم دستور داد که همراه او به پایگاه جدید قدرت یعنی اصفهان بروند. دربارهٔ این بخش از زندگی ابراهیم اطلاعات زیادی در دست نیست و فقط می‌دانیم که در این دوران ظاهراً به سفر حج رفته‌است. ابراهیم همچنین ارتباط خود را با بازار و محلات شیراز حفظ کرد و املاک خانوادگی را نیز غیاباً مدیریت می‌نمود.[۱]

پس از مرگ علیمرادخان در اول ربیع الثانی سال ۱۱۹۹ هـ.ق. با روی‌آوردن آقامحمدخان قاجار به سوی شهر، حاجی‌ابراهیم و دیگر تبعیدی‌ها، همراه با پسر ماجراجوی صادق‌خان یعنی جعفرخان زند به شیراز گریختند. میرزا محمد کلانتر که آیندهٔ خود در شیراز را نامطمئن می‌دید، در اصفهان باقی ماند اما به اسارت آقامحمدخان درآمد. او در خاطراتش ابراز پشیمانی می‌کند که چرا به سخن «فرزند ارجمند» خود یعنی حاجی‌ابراهیم گوش نداده که به او هشدار داده بود منتظرماندن خطرناک است و هرآنچه بر سر دیگر مردمان (اعیان) فارس بیاید بر سر او هم خواهد آمد.[۱]

تصمیم‌های سرنوشت ساز[ویرایش]

نقاشی از محمدخان قاجار و وزیر ابراهیم کلانتر، ۱۷۹۵–۱۸۰۰.
حاج ابراهیم خان کلانتر اثر بهرام کرمانشاهی.

تسلیم جنوب ایران به آغا محمد خان[ویرایش]

لطفعلی‌خان زند از سال ۱۲۰۳ق؛ که به جای پدرش بر تخت نشست، همواره با حملات آغا محمدخان قاجار روبرو بود. او اواسط ذی الحجه ۱۲۰۵ شنید که آقا محمدخان به سوی آذربایجان تاخته و اصفهان را که در آن هنگام مرکز حکومتش بود، به باش باباخان (فتحعلی شاه بعدی) سپرده‌است؛ بنابراین به سوی اصفهان لشکر کشید.

لطفعلی خان شیراز را به حاج ابراهیم کلانتر سپرد و عازم اصفهان شد. همین که اختیار شیراز به دست حاجی ابراهیم کلانتر افتاد، چون می‌دانست که لطفعلی خان بر نیات باطنی او آگاهی یافته، از یک طرف در شیراز به دستگیری بزرگان خاندان زند پرداخت و از طرف دیگر عبدالرحیم خان، برادر خود را که در اردوی لطفعلی خان بود به شوراندن لشکریان او واداشت. به این ترتیب بیشتر همراهان لطفعلی خان که کسانشان در شیراز مورد تهدید و تعرض کلانتر بودند، شبانه از قمشه (محل اردو) پراکنده شدند و لطفعلی خان به همین علت از جلوی آقا محمدخان منهزم گردید و به شیراز برگشت، اما کلانتر و یاران او لطفعلی خان را به شهر راه ندادند و او چاره‌ای ندید جز اینکه به جانب بوشهر رهسپار گردد.

آقا محمدخان حکومت شیراز را به کلانتر سپرد. این اقدام حاج ابراهیم خان باعث شد آقا محمدخان به سادگی بر جنوب ایران سلطه پیدا کند و با برانداختن حکومت زندها، حوزه نفوذ و سلطنت خود را گسترش دهد.

ناصرالدین شاه قاجار در دیدار با آدولف کرمیو رئیس سازمان اتحاد جهانی آلیانس در پاریس در سخنان مشهوری دربارهٔ او گفت:

من فراموش نمی‌کنم که این یک یهودی، حاج ابراهیم، بود که کمک کرد قاجارها سلطنت را بدست آورند.[۲]

پادشاه ساختن فتحعلی شاه[ویرایش]

ابراهیم خان کلانتر پس از مرگ آقا محمدخان، در به سلطنت رساندن فتحعلی شاه قاجار نقش اول را ایفا کرد و توانست سمت صدراعظمی و لقب اعتمادالدوله را برای خود حفظ کند.

قتل سیاسی حاج ابراهیم کلانتر[ویرایش]

او در دوران فتحعلی شاه به تدریج بر میزان نفوذ و اقتدار خود افزود و فرزندان و بستگانش را بر ولایات دور و نزدیک کشور حاکم کرد. همین قدرت زیاد باعث بدگمانی شاه نسبت به او شد.[۳]

روز اول ذی الحجه ۱۲۱۵ قمری (۱۸۰۱ میلادی) او را دستگیر و به طالقان فرستادند. یک ماه بعد به دستور شاه، چشم او را میل کشیدند و زبانش را بریدند و به قتلش رساندند. بیشتر فرزندان و بستگان او نیز سرنوشتی مشابه داشتند.[۴]

بنابر قولی دیگر او را به بند کشیده و از سقف مطبخ عمارت پادشاهی آویزان کردند. دیگ بسیار بزرگی را پر از آب نموده و هیزم فراوان زیر آن روشن کردند تا آب داخل دیگ بجوش آمد و سپس ابراهیم خان کلانتر را آرام آرام با طناب به داخل دیگ آبجوش فرو بردند و به قتل رسید. دارایی‌های او به نفع شاه ضبط شد و سمتش به میرزا محمدشفیع آصف‌الدوله رسید.[۵][۶][۷] به گفته یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب، او در روغن جوشانده شد.[۸]

خانواده[ویرایش]

ابراهیم فقط یک همسر داشت به نام گلاب خانم، دختر ساموئل خان، تاجر یهودی معروف شیراز. این ازدواج در سال ۱۷۸۲ که ابراهیم هنوز کلانتر شیراز بود، صورت گرفت.[۹] آن‌ها پنج فرزند، یعنی چهار پسر و یک دختر داشتند:

  • میرزا محمد خان، پسر بزرگش و بیگلربیگی فارس که در پاکسازی ۱۸۰۱ اعدام شد.[۱۰]
  • اسدالله خان (۱۷۸۳–۱۸۶۳)، در سال ۱۷۹۳، با اینکه هنوز کودک بود، آقامحمدخان او را به حضانت خود گرفت و به قصد گروگان گرفتن به قزوین فرستاد. در اوایل ظهور فتحعلی‌شاه، زمانی که اسدالله ۱۶ ساله یا کمتر بود، برای مدت کوتاهی فرماندار کاشان شد. اسدالله در پاکسازی ۱۸۰۱ نابینا شد. وی در ۸۳ سالگی در شیراز درگذشت.[۱۰]
  • ماهبانو خانم با میرزا محمدعلی ازدواج کرد و ابوالحسن شیرازی را به دنیا آورد.[۱۱][۱۲]
  • علی‌رضا؛ علی‌رضا در پاکسازی زنده ماند اما اخته و در حرمسرای سلطنتی خواجه شد.[۱۳]
  • علی‌اکبر نیز قرار بود اخته شود، اما به دلیل بیماری که انتظار می‌رفت در اثر آن بمیرد، نجات یافت. سال‌ها بعد برای دلجویی و مماشات لقب قوام‌الملک به او داده شد و زمین‌های خانوادگی‌اش در فارس به او بازگردانده شد. فرزندان او خاندان قوام را تشکیل دادند.[۱۰][۱۳][۱۲] علی‌اکبر همچنین کنفدراسیون قبیله‌ای خمسه را سازماندهی کرد.[۱۳]

خاندان قوام پس از مرگ ابراهیم برای مدت کوتاهی ناتوان ماندند، اما ثروت خود را بازگرداندند و اتحادهایی در دادگاه به دست آوردند که آنها را از توطئه‌های علیه خود مصون می‌داشت. آن‌ها معماران شیراز معاصر بودند که بیش از بیست کاخ و باغ در آن‌جا ساخته بودند و معروفترین آن‌ها نارنجستان قوام است.[۱۴]

اعتقادات دینی[ویرایش]

مورخان قاجار ابراهیم را عموماً یهودی دانسته‌اند،[۱۵] گرچه که ممکن است مسلمان بوده باشد. برخی از مورخان مانند محمود محمود از او به عنوان آنوسی یاد کرده‌اند. در زمان ابراهیم، کنیسه‌هایی در شیراز و تهران افتتاح شد، اما پیش از آن یهودیان مجبور بودند در خانه‌های خود تورات را با صدای آهسته بخوانند.[۱۶][۱۷] یکی دیگر از شواهد، تمایل او به تک‌همسری است. مرسوم بود که مقامات بلندپایه چندین زن و چند صیغه داشتند در حالی که ابراهیم فقط یک زن داشت.[۱۸]

ابراهیم هرگز در ملاء عام شراب نمی‌نوشید و سعی می‌کرد خود را فردی مذهبی نشان دهد. او به حج رفت و ترجیح داد مردم از او به عنوان «حاجی» یاد کنند. او برای آخوندهای شیراز نیز احترام زیادی قائل بود و همیشه زکات خود را می‌پرداخت.[۱۹] ابراهیم از طرفداران مجتهدین اصولی و از یاران آقا محمدعلی بهبهانی و از این رو دشمن جریان صوفی نعمت‌اللهی بود.[۱۳]

تاریخ‌شناسی و میراث[ویرایش]

حاج ابراهیم کلانتر یکی از چهره‌های جنجالی تاریخ مدرن ایران دانسته می‌شود؛ برخی از مورخان او را «خائن» در نزد لطفعلی‌خان توصیف می‌کنند و برخی نبوغ او را تحسین می‌کنند.[۲۰] محمود محمود درایت ابراهیم را ستود و او را «شاه‌نشان» نامید.[۲۱]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ «IRANICA ~ EBRĀHĪM KALĀNTAR ŠĪRĀZĪ».
  2. Outcaste: Jewish Life in Southern Iran, Lawrence Loeb, p32, 2012.
  3. سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ، دورهٔ کامل تاریخ قاجاریه، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۳۷، ص۶۳.
  4. سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ، دورهٔ کامل تاریخ قاجاریه، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۳۷، ص۶۴.
  5. بیگی /;، فهیمه علی. «دانشنامه جهان اسلام بنیاد دائرة المعارف اسلامی». دانشنامه جهان اسلام بنیاد دائرة المعارف اسلامی (به Persian). بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۹-۲۵.
  6. خاوری شیرازی، ج 1، ص 149؛ مفتون دنبلی، ص 73ـ74؛ سپهر، ج 1، ص 112ـ 113).
  7. «سرنوشت حاج ابراهیم کلانتر». www.asrislam.com. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۹-۲۵.
  8. آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ص. ۶۲.
  9. Danesh 1969, p. 57.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ Al Davood 2019.
  11. Mir Saeedi 2015, p. 5.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Amiri 1975, p. 928.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ Amanat 1997.
  14. Ghadimi Ghidari 2014, p. 45.
  15. Ghadimi Ghidari 2014, p. 40.
  16. Abdeli 1999, p. 29.
  17. Khorsand 1998, p. 285.
  18. Heydar Abadi 2020, p. 311.
  19. Amiri 1975, p. 914, 930.
  20. Karimi 2011, p. 55.
  21. Abdeli 1999, p. 30.
  • ابراهیم کلانتر
  • سپهر، ناسخ التواریخ قاجاریه، ج ۱، تهران، ۱۳۵۳، اسلامیه
  • خورسندی، علی، زندگی سیاسی حاج ابراهیم کلانتر، تهران، اوحدی، ۱۳۷۷
  • دانش، سیاوش، ابراهیم خان کلانتر، تهران، آناهیتا، ۱۳۴۷
  • افشاری، پرویز، صدر اعظم‌های قاجاریه، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۲.
  • گلی پور، مهدی، بررسی حیات سیاسی میرزا ابوالحسن خان شیرازی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه آزاد نجف آباد اصفهان.

انگلیسی[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]